اين نوشته را روز شنبه گمانم نوشته بودم ... قبل از سفر دوچرخه سواري ٧٦ كيلومتري كه به طور عجيبي ناكارم كرد (پشتم داشت مي شكست آخرهاش) و قبل از اينكه بدانم ادالت چيكن پاكس (اين خيلي از "زونا" خوش آهنگ تر است) دارم:
"زير بغلم يك جايي خورده است! شديدا درد مي كند. رفتم توي اينه نگاه كردم يك زخم و كبودي هم روي منتهي عليه اش نزديك پشتم هست.
مانده ام بروم دكتر يا نروم ... و اگر پرسيد زير بغلت كجاخورده چه جوابي بدهم!!"
عجب!
7 comments:
Ajab..
بهتر شدی لیلا جون ؟
Sogand jAN
ZOna rafteh ast amA dard dar Nerve be hamAn shedat mAndeh ast ... gamAnam tool mikeshad
to Khoobi?
امیدوارم که زودتر دردهاهم بروند . درد همین است دیگر.آمدنش غیرمنتظره و کنگر می خورد و لنگر می اندازد و خلاصه جان میگیرد تا برود. حالا از هرنوعش که میخواهد باشد . لیلا جون من هم خوبم و مثل همیشه ای نفسی میکشیم تا از یادمون نره که باید نفس بکشیم
پسرک گل چطوره سوگند جان
پسرک سرسختانه مشغول به درسه برای آزمون بورسیه گرید 9 . هرزمانی که هدف های اینچنین داشته باشه اسمش میشه قله و برای فتح این قله ها ما هم پا به پایش میریم بالا . هرچی هم به خودم میگم که بشین سرجات اما دل لعنتیم تاب نمی آره. اثرات تک فرزند داشتن در من وحشتناکه . کاش اما یه روزی ادم بشم.بعید میدانم البته.
لیلا جان راستی برنامه دیدن از دیار آزی ها را نداری.ملبورن جای خوبی است برای دیدن. خوشحال میشیم بینیمت هم خودت هم اون جیگر خواستنی رو. رو پیشنهاد من جدی فکر کن.ایستر هالیدی هم در راهه ها
آخی ... چه عشقی داری به پسرک.
به بخش خوبش فک کن. به اینکه اینقدر دوستش داری. به بخش بدش فکر نکن که چرا اینقد دوستش داری.
من خیلی دوست دارم بیایم استرالیا ... خیلی هم دوست دارم شما را ببینم ...
زمان لازم است ... زمان. در میان یک هزار و پانصد کار ناتمام گیرم.
شما بیایید تورنتو. شما که شاه پسرتان از اب ووگل در امده است که
Post a Comment