دغدغه های یک زن در اینسر دنیا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
از زمان تجاوز اخیر اسراییل به غزه .. تا حالا 6-7 کیلو چاق شده است ..
ورزش نکرده است
پیاده روی هفتگی اش را نرفته است -شاید پنچ بار در کل تابستان
سر و رویش را باید ببینی ... به قول شاعر: موی بلند .. روی سیاه .. ناخن کثیف .. واه و واه و واه
پسرش نه ... اما پدر پسرش ... و گربه اش از کمبود توجه نزار شده اند
برنامه ی کار پیدا کردن در کالیفرنیایش به فاک رفته است
شنا کردن در وقت نهار را که اصلن فراموش کرده است
رژیم غذایی .. سالاد .. صبحانه ی پروتئینی ... فراموش فراموش
روزی 2 تا فنجان قهوه ی عظیم با کرم و شکلات .. و شبی 3-2 تا چایی قند پهلو
شنبه شروع کرده است:
رفته است سالن ورزش (حالا یکبار)
یکشنبه رفته است موهایش را ارایشگاه کوتاه کرده است (نه باز خودش با قیچی
جلوی اینه شاخ شاخ) و رنگ کرده است و با چند تا از دوستانش که فرصت نکرده
است ببیندشان رفته است بیرون کافی خورده است
رفته است یک کرم/پاک
کننده/ماسک برای پوست خریده است 160 دلار ... وقت گذاشته است شب صورتش را
تمیز کرده و ماسک گذاشته است روی صورت و دور چشمها
رفته است هایکینگ (حالا نه 20 کیلومتر .. 8 کیلومتر)
مهم تر از همه اینکه در همه ی این احوال .. چه قبلش و چه بعدش ... هیچ
غلطی هم نکرده است ... و خودش می داند که شاید همه ی این ها .. همه شان ..
ذهنی یا جسمی ... هراس محقر زنی است میان سال که حس می کند به خط پایان
نزدیک می شود.
مثل ماهی کوچولویی که دمش را می جنباند ... به امید موجی در اقیانوس
***
حالا لینکها و ترجمه ها و مقاله ها و کتابها و سخنرانی ها نصفه نیمه و از
تفس افتاده روی هم باد کرده اند ... و عین دیوی حجیم اتاق را پر کرده اند
... و من کشاله می روم.